نگاهی به رویدادهای نیمه دوّم سده نوزدهم جدایی آسیای میانه از ایران
- مشخصات
- مجموعه: مقالات
- منتشر شده در جمعه, 20 ارديبهشت 1392 18:21
- تعداد بازدید: 3005
تحقیق از: افشین پرتو
پس از پایان یافتن دومین دورهء جنگهای ایران و روسیه بر سر قفقاز و بسته شدن پیمان ترکمانچای در سال 1244 قمری/1828 میلادی،دولت روسیه در جستجوی راهی برای دستیابی به هدفهای گسترش جویانهء خود و رسیدن به هند و خلیج فارس دگرباره چشم به آسیای میانه دوخت و دور تازهای از درگیریهای سیاسی و نظامی را آغاز کرد.
چشمداشت روسیه به آسیای میانه از زمان فرمانروایی پتر کبیر (1682-1725 میلادی)آغاز شده بود.در برابر تلاش پتر برای یافتن جای پایی در آن پهنه،خان خیوه1پذیرفته بود که در برابر پشتیبانی روسیه از او در رویاروییهایش با فرمانروای بخارا2سر به فرمان روسیه نهد.برپایهء همین توافق یک ستون نظامی روسی به فرماندهی کنت بکوویچ (Bekowitch به بهانهء گشت زنی جستجوگرانه راهی آن دیار گشت ولی در همان زمان خان خیوه درگذشت و گروه سربازان روسی با یورش سپاه سر به فرمان جانشین خان خیوه روبرو گردید و کسی از آنان زنده نماند.
روسها پس از ناکامی در چیرگی بر خیوه،به سرزمین قرقیزها روی آوردند و به آسانی آنان را با خود همراه ساخته و پایگاه بزرگ گسترشجویی خاوری خود را در اورنبورگ3برپا داشتند.اورنبورگ در اندک زمانی کانون تلاش روسیه برای چیرگی بر تاتارها شد.در سالهایی که چشمها به قفقاز دوخته شده بود روسها توانستند همهء تاتارها را با خود هم پیمان سازند.هم پیمانی تاتارها و روسها خانهای خیوه و بخارا را بدگمان ساخت و در اندیشهء یافتن راهی برای گریز از چیرگی روسها انداخت.
با بسته شدن پیمان ترکمانچای و چیرگی همه سویهء روسها بر قفقاز،یکانهایی از ارتش روسیه راهی پهنههای خاوری دریای خزر گشتند و برپایهء برنامههای تدوین شده بر برخی از پارههای استراتژیک آن پهنه چیره گشتند تا آنجا که در پایان دههء چهارم سدهء نوزدهم میلادی مرز روسیه در خاور دریای خزر از ریزشگاه رود اورال به این دریا آغاز گشته و پس از گذشتن از جنوب اورنبورگ به ترویتزکا (Troitzka) رسیده و پس از گذر از پتروپاولوسک (Petropavlovsk) و اومسک (Omsk) به سمی پالاتینسک (semipalatinsk) در مرز چین میرسید.
ناآرامترین مردمان جنوب اورنبورگ-کانون گسترشجویی روسها در آسیای میانه-ازبکها بودند.ازبکها هراز چندگاهی به مرزهای تازه برپا شدهء روسیه میتاختند و کانونهای کوچک و بزرگ مرزی روسها را تاراج میکردند و در میانهء تاراج چه بسیار از روسها بودند که به دست ازبکها کشته میشدند.واکنش روسیه در برابر یورش و تاراجگری ازبکها لشکرکشی بزرگی به فرماندهی کنت پروسکی (Perovski) به سوی خیوه در سال 1255 قمری/1839 میلادی بود.
برآیند این لشکرکشی که بیشتر با بهرهجویی از درگیر بودن ایران و انگلیس بر سر هرات و پارگی پیوندهای میان ایران و انگلیس انجام گرفت،شکست سنگین روسها از ازبکها به سبب سرمای بیش از اندازهء هوا در روزهای جنگ بود.ازبکها در این جنگ بسیاری از روسها را کشته و شماری از انان را به بند کشیدند و توان خود را در برابر چشمان پرآز روسها به نمایش گذاشتند.
پایان یافتن ستیزهء ایران و انگلیس بر سر هرات و سامان گرفتن چندگاههء کار هرات،انگلیس را به اندیشهء پای نهادن به میدان ستیزهء روسها و ازبکها انداخت و از آنجا که بر آن نبود تا روسها را به رویارویی با سیاستهای خود در ایران و افغانستان برانگیزد،کوشید تا ازبکها را آرام کرده و روسها را از گسترشجویی در آن پهنه باز دارد. از همینرو کاپیتان جیمز آبوت (JamesAbbot) و کاپیتان شکسپیر (Shakespear) راهی خیوه شدند و با هراساندن خان خیوه از لشکرکشی دگربارهء روسها وی را واداشتند تا بندیان روس را رها سازد.بندیان رها گشتهء روس به همراه افسران انگلیس به اورنبورگ بازگشتند.با پادرمیانی انگلیسیها در سال 1258 قمری/1842 میلادی پیمانی میان ازبکها و روسها بسته شد و بر پایهء آن ازبکها پذیرفتند که از دست اندازی به مرزهای روسیه خودداری کنند.
روسها پس از کنار آمدن با ازبکها بر همهء بیابان بزرگ زیستگاه قرقیزها چیره شدند و پهنهء ریزشگاه سیحون به دریاچهء ارال را به زیر فرمان آورده و در سال 1264 قمری/1847 میلادی دژی بزرگ در آنجا برپا داشتند و کوشیدند تا آن را پایگاه پیشرفت خود در سرزمین خوقند4 سازند.تلاش خان خوقند برای جلوگیری از پیشروی روسها در درهء سیحون سودی نداشت،و ناتوانی دربار ایران در واپسین سال پادشاهی محمد شاه قاجار و سرگرم بودن انگلیس با هند و رویدادهای آن سبب آسودگی اندیشهء روسها در پیشروی در درهء سیحون شد.روسها آرام آرام بر درهء ایلی (Ili) و پارهء کوهستانی سمیرچیه (Semirechia) دست یافتند ولی رشتهء پیشرویشان چندگاهی به سبب سرگرم بودن آنها با جنگ کریمه گسیخته شد.
بر تخت نشستن ناصر الدین قاجار در سال 1264 قمری/1848 میلادی و افتادن کارها به دست میرزاتقی خان امیر کبیر،خانهای آسیای میانه را به پشتیبانی دربار ایران از ستیزهء خود با روسهای گسترشجو دلگرم ساخت تا آنجا که محمد امین خان فرمانروای خوارزم نمایندهای به نام عطا نیاز محمد برای شادباش گویی بر تخت نشستن ناصر الدین شاه به تهران فرستاد و دربار ایران در پاسخ رضا قلیخان هدایت را راهی آن دیار نمود.
شادی خانهای آسیای میانه دیری نپایید چه اینکه امیر کبیر پس از چندی از کار کنار نهاده شد و میرزا آقاخان نوری-سرسپرده به سیاستهای انگلیس-برجای او نشست.از آنجا که هنوز انگلیس پایههای چیرگی خود را بر پارههایی که در سالهایی گذشته گردآورده و آنها را افغانستان نامیده بود نیرو نبخشیده بود و سر آن نداشت که روسها را در ان پهنه با خود درگیر سازد،میرزا آقاخان نوری از پیگیری سیاست امیر کبیر خودداری کرد و این کار دست روسها را برای پیگیری سیاست گسترش جویانهء خود بازگذاشت.
شتاب روسها برای گسترش توانشان در آسیای میانه بر شتاب انگلیس برای پایان بخشیدن به کار هرات افزود و سبب برپا گشتن آتش دوبارهای در آن دیار شد.ایران چشم به هرات دوخت و روی از آسیای میانه گرداند.میدان برای روسها گشوده شد و در هنگامهء ستیزهء هرات و بسته شدن پیمان پاریس در سال 1273 قمری/1857 میلادی،روسها بر تاشکند5دست یافته و سرزمین میان دریاچهء آرال و ایسیک کول (Issik-Kul) مرز میان روسیه و ترکستان شد.
پارهای دگر از میهن جداگشته بود و دربار ایران را نه توان بازپسگیری آن بود و نه چنین اندیشهای در سر.
ناتوانی دربار ایران از پاس داشتن مرزهای میهن،چشم روسها را به اندیشهء برانگیختن ترکمنها انداخت و ترکمنهای برانگیخته شده در پهنههای شمال رود اترک به هیاهو پرداختند.سلطان مراد میرزا فرمانروای خراسان درمانده از هر واکنشی هشتاد تن از سران ترکمن را برای گفتگو به مشهد فراخوانده و همه را در بند کرد و درپی آن به مرو6 تاخت و محمد امین را گرفته و کشت و سر بریدهاش را به تهران فرستاد.
کردهء سلطان مراد میرزا چندگاهی آن پهنه را آرام ساخت ولی مرگ وی و سپرده شدن کار خراسان به پسرش حمزه میرزا حشمت الدوله خاکستر از تن آتش برگرفت.ترکمنهای برآشفته به مرو تاختند و آن شهر را گرفتند.برآیند تلاش حمزه میرزا شکست سنگین ایرانیها در سال 1277 قمری/25 سپتامبر 1860 میلادی و از دست رفتن توپخانهء ایران بود.مرو نیز از دست رفت.
گردانندهء کار سیاست روسیه در آن زمان«ا.م.گورچاکف» (Gorchakov) صدراعظم آن کشور بود.وی میکوشید تا از درگیری با انگلیس در پهنههای گوناگون جهان خودداری کند.همآورد اندیشهء او در روسیه ژنرال د.ا.میلیوتین (Miliutin) بود.میلیوتین نامآورترین چهرهء تاریخ روسیه در زمینهء پیشرویهای آن کشور در آسیای میانه به شمار میرود.
در سال 1964 میلادی به دستور تزار الکساندر دوّم همایشی برای گفتگو پیرامون آسیای میانه در سن پترزبورگ برپا شد.برآیند گفتگوهای آن نشست آغاز دور تازهای از تاخت و تاز روسیه به آسیای میانه بود.پا نهادن دگربارهء روسیه به برون از مرزهای خود در آسیای میانه،انگلیس را هراسان از دست اندازی روسیه به مرزهای هند به واکنش واداشت.لردجان راسل وزیر امور خارجهء انگلیس به گفتگو با روسها پرداخته و دو سوی گفتگو پذیرفتند که به داشتههای خود در آسیای میانه بسنده کنند،استقلال ایران را گرامی دارند و از دست اندازی به خاک ایران خودداری کنند و با یاری یکدیگر بر توان ایران بیفزایند.این هم اندیشی هیچگاه اجرا نگشت چه اینکه پس از چندی گورچاکف گفت:«...ترکمانان رعایای شاه(ایران)نیستند.و روسیه لازم میداند که آنان را به کیفر غارت و دستبری که به بازرگانی او میزنند تنبیه کند...»
در واپسین روزهای سال 1864 میلادی به فرمان تزار همایشی از سیاستمداران و فرماندهان ارتش برای برنامهریزی گسترش توان روسیه در سرزمینهای ترکمن نشین برپا شد و در پایان بر آن شدند که یکانهایی از ارتش روسیه را راهی روستای قزلسو،7که امروز کراسنودسک (Karasnovodsk) نام دارد،نمایند و بر آن چیره گردند و پایگاهی دریایی در آن برپا دارند.با برپایی پایگاهی در قزلسو،روسیه میتوانست پایگاه پیشین خود را از آشوراده8به آنجا برده و ایران را که همواره از بودن کشتیهای جنگی روسیه در آشوراده ناخرسند بود آرام سازد.
زمانی که چشمها به یکانهای روسی راهی قزلسو دوخته شده بود، یکانهای دیگری از ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال رومانوفسکی (Romanovski) به تندی در ماه مه 1865 میلادی بر بخارا و در ماه ژوئن همان سال بر خجند9دست یافتند.
پیشروی تازهء روسها،در انگلیس دودستگی بارزی برای رویارویی با آنان پدید آورد.گروهی بر آن بودند که برای پاسداری از هند باید به تندی بر افغانستان چیره شد و گروهی دیگر بر این باور که نباید روسها را به پیشرویهای تازهای برانگیخت.توانمندی گروه دوّم سبب خاموش ماندن انگلیس در برابر سیاست گسترش جویی روسیه و پدید آمدن این باور در انگلیسیها شد که«روسیه ممکن است همسایهء خوبی از کار درآید.»
فرو افتادن«محافظهکاران»و بر سر کار آمدن«لیبرالها»در سال 1868 میلادی-سبب دگرگونی سیاست انگلیس در برابر گسترشجویی روسیه نشد و این کشور با بهرهجویی از خموشی انگلیس در ماه مه 1868 میلادی سمرقند را به زیر فرمان خود آورد.تنها واکنش انگلیس تلاش برای آگاه شدن از اندازهء خواستهای گسترش جویانهء روسیه و برآیند آن تلاش گفتگوی رودرروی گورچاکف و لرد کلارندون (Clarendon) وزیر خارجهء انگلیس در هایدلبرگ و پذیرش این امر بود که رویدادهای آن روزها تنها برپایهء نامجویی ژنرالهای روس برپا شده است.
خاموشی ابهامآور انگلیس سبب هراس شد.ایران ناتوان از واکنش،روسها را در فراسوی جیحون میدید که چشمان آزمندشان به این سو و خراسان دوخته شده است.ایران هراسان چارهای جز دستاندازی به دامان انگلیس نداشت و ناصرالدین شاه کوشید تا به شیوهای انگلیس را به یاری ایران وادارد،ولی انگلیس که پذیرای در پیش گرفتن سیاستی برانگیزنده در برابر روسها نبود،در پاسخ خواستهای پیاپی شاه ایران تنها خاموشی پیشه کرد.سر هنری راولینسون سفیر انگلیس در ایران به میرزا سعید خان وزیر امور خارجهء ایران گفت:«...تضمین واقعی ایران کمتر در پیمان،و بیشتر در رقابتها و حسادتهای دو قدرت عظیم روس و انگلیس نهفته است. اگر ایران عاقلانه رفتار کند و تعادل این حریف را در مقابل آن دیگر نگاه دارد،میتواند استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ نماید...»
در روز 10 نوامبر 1896 میلادی یک کشتی روسی در کرانهء روستای ترکمن نشین قزل سولنگر انداخت و نیروی کوچکی که از آن پا برخاک نهاد و به آسانی بر آن روستا چیره شد زمینه را برای پیاده شدن آنانی که در راه آمدن بودند آماده کرد.پیاده شدن روسها در قزلسو و چیرگی آنان بر آن پهنه با فریاد ناخرسندی ایران همزمان شد.ایران میگفت که مرز روسیه در شمال آن روستاست و بودن روسها در قزلسو دست اندازی به خاک ایران است ولی الکساندر فئودورویچ بگر (A.F.Beger) سفیر روسیه در تهران بر آن باور پای میفشرد که رود اترک مرز ایران است و ترکمنها مردمی مستقلند.در برابر این رویداد چارلز الیسون سفیر انگلیس در تهران در نامهای به وزیر خارجهء انگلیس نوشت که«نمیداند به چه دلیل ایشان(ایرانیان)ادعا دارند که قزلسو جزو خاک ایران است.»
چشم بستن انگلیس بر رویدادهای شمال رود اترک،ایران درمانده را به سر فرو انداختن واداشت.ایران کوشید تا روسیه را به پذیرش این اندیشه وادارد که بر آن نباشد تا در فراسوی اترک پایگاهی برپا سازد. برآنید کوشش نابخردانهء ایران سخن بگر است وی در 25 دسامبر 1869 میلادی میرزا سعید خان را آگاه ساخت که روسیه رود اترک را مرز ایران میداند و به فراسوی آن کاری ندارد.ناصر الدین شاه در فرمانی برای حاکم استرآباد نوشت که بودن روسها در قزلسو زیانی به ایران نخواهد زد و روسها آزادند که تاسیساتی در شمال رود اترک بسازد. بدین شیوه پروندهء قزلسو بسته شد.
رویدادهای آن روزها انگلیس را تا آنجا نگران ساخت که به بررسی بازگرداندن هرات-که برپایهء پیمان پاریس از ایران جدا گشته بود-به ایران واداشت ولی به سبب برخی درگیریهای درون دستگاه سیاسی انگلیس،پس از چندی این پیشنهاد و پیشنهاد فرستادن کارشناسان نظامی انگلیس برای توان بخشیدن به ارتش ایران کنار نهاده شد.
در واپسین ماه سال 1872 میلادی در همایشی که الکساندر دوّم نیز در آن بود وی در آغاز به ژنرال کنستانتین پتروویچ کاوفمان (K.P.Kaufmann) فرماندهء نیروهای نظامی روسیه در آسیای میانه دستور داد«کنستانتین پتروویچ خیوه را برای من بگیر»و در پایان روسیه برآن شد که کار چیرگی بر سرزمینهای ترکمن نشین را به پایان رساند.
کاوفمان با سیزده هزار سرباز و شصت و دو توپ راهی گشودن خیوه شد و در ماه مه 1873 میلادی آن شهر را گشود.روسیه پا به این سوی جیحون نهاده بود.ژنرال ن.پ.لوماکین (Lomakin) فرماندهء نظامی تازهء فراسوی خزر در نامهای به سران طایفههای ترکمن از آنان خواست تا نمایندگانی برای آگاهی از خواستهای تزار نزد او بفرستند.
انگلیس که اکنون تمام اندیشههای پیشین را بر باد رفته میدید به تندی بر آن شد تا ایران را برای جلوگیری از چیرگی روسها بر مرو -که دروازهء افغانستان به شمار میرفت-یاری دهد ولی این پیشنهاد نیز از سوی لردنورتبروک (Northbraok) نایب السلطنهء هند کنار نهاده شد. وی بر آن باور بود که ایران در گرداب فساد غوطهور است و کمک به ایران افغانستان را که دولت انگلیس به شمار میرود خواهد رنجاند. برآیند دوگانگی اندیشهء انگلیسیان بر سر رویارویی با آنچه رخ داده بود باز شدن دست روسیه در پیگیری سیاست گسترش جویانهاش بود و همین است که گمان سازش گروهی از سیاستمداران انگلیسی با روسیه را بر سر سرزمینهای جنوب خاوری دریاچهء آرال پیش میآورد.
ایران چشم به جدایی پاره پارهء خاک خود دوخته بود.ناصر الدین شاه درمانده به هنگام گذشتن از قفقاز برای رفتن به اروپا به گراندوک میخائیل نیکلایوویچ نایب السلطنهء قفقاز گوشزد کرد که کار خاموش ساختن ترکمنها را باید ایران و روسیه همگنانه پیگیرند.ایران توان فشار آوردن بر روسیه را نداشت و روسیه در برابر فشار انگلیس تنها گفت که برداشت اشتباه انگلیس از نامهء لوماکین به سبب برگرداندن نادرست آن نامه به زبان انگلیسی بوده است.
ایران دلخوش به پشتیبانی انگلیس گذران روزها را مینگریست که در دسامبر 1874 میلادی خبر یورش لوماکین با ششصد سرباز را به روستای«قراقلعه»در کنار رود اترک شنید.فریاد ایران یکبار دیگر پاسخی جز خاموشی انگلیس نیافت.
در ماه سپتامبر 1875 میلادی ژنرال کاوفمان با پنجاه هزار سرباز برپاخاستگان خوقندی را در شهر قهرم در هم شکست و سربازان روس به فرماندهی ژنرال اسکوبلف (Skobelev) گریختگان را تا کرانهء سیحون دنبال کردند و بسیاری از آنان را کشتند و در پی آن بیانیهء تزار الکساندر دوّم بر آن کار پایان داد:«ما الکساندر دوّم به منظور موافقت با درخواست مردم خوقند که میخواهند تبعهء روسیه شوند و نیز با توجه به اینکه بازگرداندن صلح و آرامش در خان نشین نامبرده از راه دیگر مطلقا محال است،فرمان میدهیم که خان نشین خوقند بیدرنگ ضمیمهء قلمرو ما گردد و پس از این در امپراتوری تشکیل شهرستان فرغانه10را دهد.»
چندی از چیرگی روسها بر خوقند نگذشته بود که گراندوک میخائل نیکلایوویچ نایب السلطنهء قفقاز به میلیوتین پیشنهاد کرد زمینهای ترکمن نشین فراسوی خزر را به زیر فرمان روسیه درآورد.وی پیشنهاد کرد نیرویی به آن سوی دریای خزر فرستاده و روستای عشقآباد11را که از کراسنوودسک تا آن 644 کیلومتر راه بود به زیر فرمان آورد.چشمها به مرو دوخته شده بود.مرو چهار راه دستیابی به مشهد و بخارا و خیوه و هرات بود.پیشنهاد نایب السلطنهء قفقاز از سوی گورچاکف رد شد.
بازماندن چندگاههء روسیه از پرداختن به کار ترکمنها،ایران را دوباره به پا نهادن به میدان درگیریهای شمال رود اترک برانگیخت و بنا برانگیزش عبد الحسن خان پسر شجاع الدولهء ایلخانی فرمانروای قوچان چهل هزار خانوادهء ترکمن از«تکّهها»سر به فرمان ایران نهاده و نمایندگانی به تهران فرستادند.آمدن نمایندگان ترکمن به تهران، روسها را به واکنشی تند واداشت و ژنرال لوماکین در ماه مه 1877 میلادی از راه کرانهء دریا به روستای قزل آروات تاخت و چند روزی روستا را در دست داشت.برآیند این تازش،پس نشینی روسها از آن روستا و کوتاه شدن اندیشهء ایران از سرزمینهای ترکمن نشین بود.
در بهار سال 1877 میلادی جنگ میان روسیه و عثمانی آغاز شد و انگلیس برای یاری دادن به عثمانی به رویارویی با روسیه شتافت. پا نهادن انگلیس به میدان درگیری،سیاستمداران روس را به اندیشهء یافتن راهی نو برای سرگرم ساختن انگلیس انداخت،آنها پس از همایشی بر آن شدند که با انجام کنشهایی در آسیای میانه،انگلیس را هراسان کرده و از پا نهادن به میدان درگیری در بالکان بازدارند. روسها بر آن بودند که کربلا و نجف را از عثمانی گرفته و به ایران واگذارند و در برابر آنها استرآباد را از ایران گرفته و آن شهر را کانون تازش به شمال خراسان و هرات سازند،ولی گورچاکف خواهان آرامش و جلوگیری از برانگیختن انگلیسیها بود.
روسیه راه پریشان ساختن انگلیس را در پیوند با افغانستان زیر فرمان«امیر علی شیر»-که با انگلیسیها درگیر بود-دید و گروهی را به فرماندهی ژنرال استولتوف (Stoletov) راهی کابل نمود.استولتوف در ژوئیه 1878 میلادی به کابل رسید و به خوبی پیشواز شد و در ماه اوت همان سال پیمانی با امیر علی شیر بست و در نامهای به کاوفمان نوشت که افغانستان آمادهء تحت الحمایه شدن از سوی روسیه است و خواستار نیرویی بزرگ برای چیرگی همه سویه بر ترکستان شد.
در برابر مانورهای روسیه،انگلیس نیز کوشید تا گروهی را برای کشاندن افغانستان به سوی خود راهی کابل نماید ولی امیر علی شیر پذیرای انگلیسیها نشد و این سبب پدید آمدن بحران تازهای میان دو دولت استعماری شد.آنچه به آن بحران چند گاههء کوتاه پایان داد برآیند کنگره برلین در ژوئیه 1878 میلادی بود.روسیه دریافت که به درازا کشیدن بحران سبب تازش بیچون و چرای انگلیس به افغانستان خواهد شد و بیگمان افغانستان مستقل از افغانستانی زیر فرمان انگلیس برای روسیه بهره بیشتری خواهد داشت،از آنرو در هنگامهء تازش انگلیس به هند خاموش ماند.
در میانهء هیاهوی برپا شده در افغانستان گماشتهء انگلیسیها در استرآباد در تلگرامی به لردلیتون (Lytton) نایب السلطنهء هند خبر پیاده شدن نیروهای روسیه در چیکیشلر (Chikishler) را داد و پس از دو هفته رانلد تامسون سفیر انگلیس در تهران به وی خبر داد که به زودی روسها به آخال (Akhal) خواهند تاخت و بهتر است انگلیس برای جلوگیری از این کار گروهی را به آنجا بفرستد.تامسون کشید تا ایران را به فریاد برآوردن در برابر کارهای روسیه برانگیزد ولی ایران که از درگیریهای گذشته پندی بزرگ گرفته بود و میدانست که پا نهادن به آن میدان زیانی بزرگ برای او به همراه خواهد داشت،خاموش ماند و شاه به تامسون فهماند که بهتر میداند روسها همسایهء ایران باشند نه ترکمنهای آخال.
آنچه که انگلیسیها را انگران میکرد این بود که شنیدند کارگزاران ایرانی در پهنهء مرزی پنهانکارانه سرگرم فراهم آوردن تدارکاتی برای سپاهیان روسیه در فراسوی خزر هستند.
انگلیس تلاش خود را برای برانگیختن ایران در برابر روسیه پی میگرفت و ناصر الدین شاه در پاسخ به تلاش تامسون میگفت نمیتواند از راه یافتن روسها به آخال جلوگیری کند و به هنگام امضای نامهء میرزا حسین خان سپهسالار به زینوویف وزیر مختار روسیه در تهران که در آن خواسته شده بود روسها از دست اندازی به قراقلعه و مرو و آخال خودداری کنند،شاه خطی بر نامهای مرو و آخال کشیده،از روسها خواست تا قراقلعه را که ده کورهای بیش نیست و نامش را به نادرستی«قلعه»نهادهاند رها سازند.تامسون میخواست ایران را به میدان ستیزه کشد و ایران هوشیارانه پای خود را کنار میکشید.پاسخ روسیه به نامهء میرزا حسین خان این بود که به لوماکین دستوری برای دست اندازی به قراقلعه داده نشده است.
در سپتامبر سال 1878 خبر باز پس نشینی لوماکین از قراقلعه به تهران رسید.این خبر بازتابهای گوناگونی داشت.ایران و انگلیس شادمان،و روسیه هراسان شدند و بیشتر مردم،آن را شکست روسیه دانستند.زینوویف بر آن باور بود که برای رویارویی بار خدادهای زمانه باید در برابر چیرگی انگلیس بر افغانستان،سپاهیان روسیه به تندی بازگشته و بر آخال دست یابند.باور زینوویف را گراندوک میخائیل پتروویچ نائب السلطنهء قفقاز پذیرفت و دستیار وی پرنس میرسکی (Mirski) بر آن پایه گفت«برای دستیابی به برآیندی خوب باید در جهت جریان حرکت کرد نه در برابر آن.راه گریز از برخورد در آسیا این نیست که روسیه و انگلیس بر سر جاهایی که نباید بر آنها دست یابند با هم کنار آیند،چه اینکه این کنار آمدن باید بر سر جاهایی باشد که باید بر آنها دست یابند.روسیه باید از راه آخال به سوی هرات پیش رود.»
در آغاز سال 1879 میلادی گورچاکف از کار کناره گرفت و جانشین او گیرس (Girs) پذیرای باورهای گسترش جویانهء میلیوتین شد.در پایان همایشی که در ماه فوریهء سال 1879 میلادی در سن پترزبورگ برپا شد و گیرس و میلیوتین در آن بودند،روسیه بر آن شد که در بهار آینده نیرویی بزرگ برای چیرگی بر آخال روانهء فراسوی خزر نماید.بر پایهء آن برنامه،ارتش روسیه باید تنها«گیوگ تپه»را میگرفت و از رفتن به مرو و دست انداختن به مرزهای ایران خودداری میکرد.کارگردان موج تازه یورشهای روسیه در پهنهء آخال،زینوویف وزیر مختار روسیه در تهران بود.
رسیدن خبر برنامهء تازهء یورش روسیه به سرزمینهای ترکمن نشین، انگلیس را دگرباره هراسان ساخت و وادار به فشار آوردن به ایران نمود. پاسخ سپهسالار این بود که«اگر انگلیس با ایران هم پیمان شود ایران بانگ بر سر روسیه خواهد زد.»ولی انگلیس نمیتوانست تن به پذیرش چنین خواستهای دهد.بیتوجهی انگلیس به پیشنهاد سپهسالار، صدر اعظم درمانده را به دریوزگی خرسندی روسیه واداشت و در برابر به زینوویف گفت که ایران آمادهء کمک رسانی به روسها برای سرکوب ترکمانهای آخال است.واکنش انگلیس در برابر پیشنهاد ایران به روسیه،دادن اولتیماتومی سخت به ایرن بود و ایران هراسان از برآیند آن اولتیماتوم بانگ نمادینی سر داد و با نامهای از روسیه خواست تا از پیشروی در آخال بازماند.
نامهء ایران کار ساز نشد و روسها لشکرکشی خود به سوی آخال را آغاز کردند.نخستین برخورد روسها و ترکمنها در موج تازهء یورش در 8 سپتامبر 1879 میلادی روی داد.در روز 10 سپتامبر ارتش روسیه نزدیک روستای گیوگ تپه به سختی از ترکمنها شکست خورد و به باز پس نشینی شرمآوری دست زد.در اکتبر 1879 میلادی انگلیس هراسان از موج دیگری از تازش روسها پیشنهاد باز پس گردانی هرات به ایران در برابر تلاش ایران برای پاسداری از مرو در برابر روسها و جلوگیری از پیشرفت روسیه در سرزمینهای ترکمن نشین پیش کشید.
میرزا حسین خان سپهسالار که میدانست هر دگرگونی در میدان آتش گرفتهء شمال خاوری ایران باید مهر پذیرش روسیه و انگلیس را برپای خود داشته باشد در ژانویهء سال 1880 میلادی زینوویف را از پیشنهاد انگلیس آگاه نمود و روسیه به تندی خود را آمادهء ایستادگی در برابر پیشنهاد انگلیس کرد.در آوریل سال 1880 میلادی لیبرالها در پارلمان انگلیس توان یافته و هواداران باز پس گردانی هرات به ایران کنار نهاده شدند.توانیابی گلادستون (Galdstone) و تلاش او برای آرامسازی بحران،روسیه را به پیگیری سیاست پیشرفت در آسیای میانه برانگیخت.روسها بر آن باور بودند که رسیدن لشکریانشان به مرزهای هند دویست میلیون هندی را در برابر انگلیس برپا خواهد خیزاند و از هیمنرو باید پیشروی به سوی مرو پی گرفته شود.
آگاهی انگلیس از سیاست روسیه به خاموشی چند گاههء آنان پایان داد و سیاست پیشروی پیوسته به سوی هرات در دستور کار نایب السلطنه هند قرار گرفت.ولی همین روسیهء دو دل را به دست زدن به موج تازهای از یورش در سرزمینهای ترکمن نشین برانگیخت و تزار در مارس 1886 میلادی دستور پیشروی به ارتش روسیه را داد.فرماندهء ارتش پیش تازنده ژنرال«م.د.اسکوبلف» (Skobelrv) بود.
در نخستین گام هزاران ترکمن در گیوگ تپه بر اثر بمباران روسها کشته شدند.خبر فرو افتادن گیوگ تپه را ناصر الدین شاه از پیک سفارت روسیه در تهران شنید و شادمان شد.او بر آن گمان بود که پیروزی روسها،مرزهای خراسان را از تاخت و تاز ترکمنها در امان خواهد داشت.در 18 مه 1881 میلادی در گاتچینا (Gatchina) یکی از اقامتگاههای تزار تازهء روسیه الکساندر سوّم(1881 تا 1894 میلادی) که پس از کشته شدن الکساندر دوّم در مارس 1881 بر سر کار آمده بود فرمانی به دولت داده شد که بر پایهء آن پیوستن سرزمینهای ترکمن نشین ترکمنهای تکّه و برپاگشتن اوبلاست (Oblast) (شهرستان)فراسوی خزر امپراتوری روسیه اعلام گشته بود.
در پی آن زنجیرهء گفتگوهای زینوویف و میرزا سعید خان مؤتمن الملک که برجای میرزا حسین خان سپهسالار نشسته بود در تهران آغاز گشت.زنجیرهای که در 21 دسامبر سال 1881 میلادی/1299 قمری به بسته شدن پیمانی به نام«پیمان مرزی آخال» انجامید و بر پایهء آن ایران از همهء سرزمینهای واقع در شمال خطی که از خلیج حسینقلی آغاز و به«بابادورمز» (Baba-Durmez) در خاور سرخس میرسید،دست کشید.
پیمان مرزی آخال پایان بخش پیشروی روسها در آسیای میانه نبود چه اینکه ستیزهها پی گرفته شد.ایران مرو را از آن خود میدانست ولی توان پاسداری از آن را نداشت.در 13 ژانویهء 1884 ریش سفیدان مرو از تزار روسیه خواستند تا پذیرای پیوستن مرو به روسیه گردد و در 14 فوریهء همان سال ژنرال کوماروف (Komarov) فرماندهء نظامی فراسوی خزر سر نهادن مرو به فرمانهای تزار را رسما اعلام نمود.مور نیز جدا گشت و مرزهای پیشین ایران و روسیه و مرزهای امروز ایران و جمهوری ترکمنستان شکل گرفت و آنچه که در فراسوی آن است از ایران جدا شد.
در ماههای آغازین سال 1893 میلادی روسیه پیشنهادی را برای بازنگری در پیمان مرزی آخال و افزودن روستای فیروزه به جمع آبادیهایی که برپایهء آن پیمان به روسیه داده شده بود،به ایران داد. روستای فیروزه در میانهء راه عشقآباد به قوچان بود و چند سالی از چیرگی روسها بر آن میگذشت.در برابر،روسیه پذیرفته بود که زمینهایی را در کنار رود ارس به ایران واگذار کند.
پیشنهاد روسها با واکنش انگلیس روبرو شد و در برابر ناخشنودی انگلیس،میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان به سر فزانک لسلز (Lascelles) پاسخ داده بود که شاه ایران هیچگاه آمادگی پذیرش جدایی بخش تازهای از ایران را ندارد امّا از آنجا که ایران در برابر این خواستهء روسیه پیشنهادهایی داده که از دید روسیه پذیرش آن بایسته نبوده و پذیرفته شده است برای شاه چارهای جز پذیرش این خواستهء روسیه نمانده است.
در ژوئن سال 1893 میلادی/1310 قمری بر پیمانی از سوی یوگنی کاریوویچ بوتزوف (Butzov) به نمایندگی از تزار روسیه و میرزا علی اصغر خان اتابک به نمایندگی از سوی شاه ایران دستینه نهاده شد و بر پایهء آن در برابر باز پسگیری زمینی در کرانهء راست ارس روبروی دژ عباسآباد و روستای حصار که در پیمان ترکمانچای به روسیه داده شده بود،روستای فیروزه به روسیه واگذار گشت.
پینوشتها
(1)-خیوه (Xiva) شهری در باختر رود جیحون که زیستگاه و کانون توان شماری از ازبکها بود و امروزه در جمهوری ترکمنستان است.
(2)-بخارا (Bozara) شهری در خاور رود جیحون-این نام ترکی شدهء واژهء سنسکریت (Vihara) به معنی دیر و نیایشگاه است.امروزه این شهر در جمهوری ازبکستان است.
(3)-اورنبورگ (Orenburg) شهری در خاور رود اورال.امروزه در جمهوری فدراتیو روسیه است.
(4)-خوقند (Xawqand) :شهری در کنار یکی از شاخههای سیحون در شمال خاوری سمرقند.
(5)-تاشکند (Tashkand) شهری در خاور رود سیحون که امروزه پایتخت جمهوری ازبکستان است.
(6)-مرو (Marv) شهری در باختر رود جیحون که امروزه در جمهوری ترکمنستان است.
(7)- Qazal - So شهر بندی در جنوب خاوری دریای خزر که امروز در جمهوری ترکمنستان است و روسها بر آن نام کراسنودسک نهادهاند.
(8)- Ashor - adeh جزیرهای کوچک در دهانهء خلیج گرگان و در دنبالهء شبه جزیرهء میانکاله.
(9)- Xojand شهری در کنار رود سیحون در جمهوری ازبکستان که روسها بر آن نام استالین آباد نهاده بودند.
(10)- Farqane بخشی کوهستانی در مرز افغانستان و ازبکستان.بخشی بهره ده و سرسبز که آن را بهشت آسیا نامیدهاند.
(11)- Ashkabad شهری در ترکمنستان نزدیک به مرز ایران که امروزه پایتخت جمهوری ترکمنستان است.
منابع:
(1) Publications, Sir Edward., Treties,1933). Neighbouring Countries, 14Vols(Calcutta: Central Engagements and Sanads Relating to India andAitchison, Charles. A Collection of Treaties,-
(2)- andsons,1971). Persia and other Foreign Powers(London:Hanison Between GreatBritain and Persia and Between Hertslet, Sir Edward., Treties, etc., Canduded
(3)- Turkoman,1960). Russia (Ashkabad: Academy od Sciences of Iliasov A.., The Annezation of Turkomania to
(4)-ترنزیو،پیرکارلو.رقابتهای روس و انگلیس در ایران و افغانستان. ترجمهء عباس آذین(تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،1363).
(5)-دیدرل،سلطان.روسها و انگلیسها در آسیای مرکزی(تهران: انتشارات اداره شورای نظام 1308).
(6)-جهانبانی،امان اللـ ه،مرزهای ایران و شوروی(تهران:چاپخانهء مجلس، 1336).
(7)-سایکس،سرپرسی،تاریخ ایران.
(8)-کاظمزاده،فیروز،روس و انگلیس در ایران،ترجمهء منوچهر امیری (تهران:جیبی،1354).
(9)-کرزن،جرج،ایران و قضیهء ایران.ترجمهء غلامعلی وحید مازندرانی، چاپ سوم(تهران:علمی فرهنگی،1367).
(10)-محمود،محمود،تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم(تهران:اقبال و شرکاء،1355).
(11)-وامبری،آرمینوس،سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه،ترجمهء فتحعلی خواجه نوریان(تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355).
(12)-هدایت،رضا قلیخان،سفارت نامهء خوارزم.به کوشش علی حصوری (تهران:طهوری،1356).
(3)-هوشنگ مهدوی،عبدالرضا،تاریخ روابط خارجی ایران(تهران: امیر کبیر،1349).
(14)-دائرة المعارف بزرگ اسلامی،جلد اوّل،محمد فکرت آصف. «آخال».