جستجو

نگاهی به رویدادهای نیمه دوّم سده نوزدهم‏ جدایی آسیای میانه از ایران

 

 

 

 

تحقیق از: افشین پرتو



پس از پایان یافتن دومین دورهء جنگ‏های ایران و روسیه بر سر قفقاز و بسته شدن پیمان ترکمانچای در سال 1244 قمری/1828 میلادی،دولت روسیه در جستجوی راهی برای دستیابی به هدف‏های‏ گسترش جویانهء خود و رسیدن به هند و خلیج فارس دگرباره چشم‏ به آسیای میانه دوخت و دور تازه‏ای از درگیری‏های سیاسی و نظامی را آغاز کرد.

چشمداشت روسیه به آسیای میانه از زمان فرمانروایی پتر کبیر (1682-1725 میلادی)آغاز شده بود.در برابر تلاش پتر برای یافتن‏ جای پایی در آن پهنه،خان خیوه‏1پذیرفته بود که در برابر پشتیبانی‏ روسیه از او در رویارویی‏هایش با فرمانروای بخارا2سر به فرمان روسیه‏ نهد.برپایهء همین توافق یک ستون نظامی روسی به فرماندهی‏ کنت بکوویچ (
Bekowitch به بهانهء گشت زنی جستجوگرانه راهی آن‏ دیار گشت ولی در همان زمان خان خیوه درگذشت و گروه سربازان‏ روسی با یورش سپاه سر به فرمان جانشین خان خیوه روبرو گردید و کسی از آنان زنده نماند.

روس‏ها پس از ناکامی در چیرگی بر خیوه،به سرزمین قرقیزها روی‏ آوردند و به آسانی آنان را با خود همراه ساخته و پایگاه بزرگ‏ گسترش‏جویی خاوری خود را در اورنبورگ‏3برپا داشتند.اورنبورگ در اندک زمانی کانون تلاش روسیه برای چیرگی بر تاتارها شد.در سال‏هایی که چشم‏ها به قفقاز دوخته شده بود روس‏ها توانستند همهء تاتارها را با خود هم پیمان سازند.هم پیمانی تاتارها و روس‏ها خان‏های‏ خیوه و بخارا را بدگمان ساخت و در اندیشهء یافتن راهی برای گریز از چیرگی روس‏ها انداخت.

با بسته شدن پیمان ترکمانچای و چیرگی همه سویهء روس‏ها بر قفقاز،یکان‏هایی از ارتش روسیه راهی پهنه‏های خاوری دریای خزر گشتند و برپایهء برنامه‏های تدوین شده بر برخی از پاره‏های استراتژیک‏ آن پهنه چیره گشتند تا آنجا که در پایان دههء چهارم سدهء نوزدهم میلادی‏ مرز روسیه در خاور دریای خزر از ریزشگاه رود اورال به این دریا آغاز گشته و پس از گذشتن از جنوب اورنبورگ به ترویتزکا (
Troitzka) رسیده و پس از گذر از پتروپاولوسک (Petropavlovsk) و اومسک‏ (Omsk) به سمی پالاتینسک (semipalatinsk) در مرز چین می‏رسید.

ناآرام‏ترین مردمان جنوب اورنبورگ-کانون گسترش‏جویی‏ روس‏ها در آسیای میانه-ازبک‏ها بودند.ازبک‏ها هراز چندگاهی‏ به مرزهای تازه برپا شدهء روسیه می‏تاختند و کانونهای کوچک و بزرگ‏ مرزی روس‏ها را تاراج می‏کردند و در میانهء تاراج چه بسیار از روس‏ها بودند که به دست ازبک‏ها کشته می‏شدند.واکنش روسیه در برابر یورش‏ و تاراجگری ازبک‏ها لشکرکشی بزرگی به فرماندهی کنت پروسکی‏ (Perovski) به سوی خیوه در سال 1255 قمری/1839 میلادی بود.

برآیند این لشکرکشی که بیشتر با بهره‏جویی از درگیر بودن ایران و انگلیس بر سر هرات و پارگی پیوندهای میان ایران و انگلیس انجام‏ گرفت،شکست سنگین روس‏ها از ازبک‏ها به سبب سرمای بیش از اندازهء هوا در روزهای جنگ بود.ازبک‏ها در این جنگ بسیاری از روس‏ها را کشته و شماری از انان را به بند کشیدند و توان خود را در برابر چشمان پرآز روس‏ها به نمایش گذاشتند.

پایان یافتن ستیزهء ایران و انگلیس بر سر هرات و سامان گرفتن‏ چندگاههء کار هرات،انگلیس را به اندیشهء پای نهادن به میدان ستیزهء روس‏ها و ازبک‏ها انداخت و از آنجا که بر آن نبود تا روس‏ها را به رویارویی با سیاستهای خود در ایران و افغانستان برانگیزد،کوشید تا ازبک‏ها را آرام کرده و روس‏ها را از گسترش‏جویی در آن پهنه باز دارد. از همین‏رو کاپیتان جیمز آبوت (
JamesAbbot) و کاپیتان شکسپیر (Shakespear) راهی خیوه شدند و با هراساندن خان خیوه از لشکرکشی دگربارهء روس‏ها وی را واداشتند تا بندیان روس را رها سازد.بندیان رها گشتهء روس به همراه افسران انگلیس به اورنبورگ‏ بازگشتند.با پادرمیانی انگلیسی‏ها در سال 1258 قمری/1842 میلادی پیمانی میان ازبک‏ها و روس‏ها بسته شد و بر پایهء آن ازبک‏ها پذیرفتند که از دست اندازی به مرزهای روسیه خودداری کنند.

روس‏ها پس از کنار آمدن با ازبک‏ها بر همهء بیابان بزرگ زیستگاه‏ قرقیزها چیره شدند و پهنهء ریزشگاه سیحون به دریاچهء ارال را به زیر فرمان آورده و در سال 1264 قمری/1847 میلادی دژی بزرگ در آنجا برپا داشتند و کوشیدند تا آن را پایگاه پیشرفت خود در سرزمین خوقند4 سازند.تلاش خان خوقند برای جلوگیری از پیشروی روس‏ها در درهء سیحون سودی نداشت،و ناتوانی دربار ایران در واپسین سال پادشاهی‏ محمد شاه قاجار و سرگرم بودن انگلیس با هند و رویدادهای آن سبب‏ آسودگی اندیشهء روس‏ها در پیشروی در درهء سیحون شد.روس‏ها آرام‏ آرام بر درهء ایلی (
Ili) و پارهء کوهستانی سمیرچیه (Semirechia) دست‏ یافتند ولی رشتهء پیشرویشان چندگاهی به سبب سرگرم بودن آنها با جنگ کریمه گسیخته شد.

بر تخت نشستن ناصر الدین قاجار در سال 1264 قمری/1848 میلادی و افتادن کارها به دست میرزاتقی خان امیر کبیر،خان‏های‏ آسیای میانه را به پشتیبانی دربار ایران از ستیزهء خود با روس‏های‏ گسترش‏جو دلگرم ساخت تا آنجا که محمد امین خان فرمانروای‏ خوارزم نماینده‏ای به نام عطا نیاز محمد برای شادباش گویی بر تخت‏ نشستن ناصر الدین شاه به تهران فرستاد و دربار ایران در پاسخ رضا قلیخان هدایت را راهی آن دیار نمود.

شادی خان‏های آسیای میانه دیری نپایید چه اینکه امیر کبیر پس از چندی از کار کنار نهاده شد و میرزا آقاخان نوری-سرسپرده به‏ سیاست‏های انگلیس-برجای او نشست.از آنجا که هنوز انگلیس‏ پایه‏های چیرگی خود را بر پاره‏هایی که در سال‏هایی گذشته گردآورده و آنها را افغانستان نامیده بود نیرو نبخشیده بود و سر آن نداشت که‏ روس‏ها را در ان پهنه با خود درگیر سازد،میرزا آقاخان نوری از پیگیری‏ سیاست امیر کبیر خودداری کرد و این کار دست روس‏ها را برای‏ پیگیری سیاست گسترش جویانهء خود بازگذاشت.

شتاب روس‏ها برای گسترش توانشان در آسیای میانه بر شتاب‏ انگلیس برای پایان بخشیدن به کار هرات افزود و سبب برپا گشتن‏ آتش دوباره‏ای در آن دیار شد.ایران چشم به هرات دوخت و روی از آسیای میانه گرداند.میدان برای روس‏ها گشوده شد و در هنگامهء ستیزهء هرات و بسته شدن پیمان پاریس در سال 1273 قمری/1857 میلادی،روس‏ها بر تاشکند5دست یافته و سرزمین میان دریاچهء آرال‏ و ایسیک کول (
Issik-Kul) مرز میان روسیه و ترکستان شد.

پاره‏ای دگر از میهن جداگشته بود و دربار ایران را نه توان بازپس‏گیری آن بود و نه چنین اندیشه‏ای در سر.

ناتوانی دربار ایران از پاس داشتن مرزهای میهن،چشم روس‏ها را به اندیشهء برانگیختن ترکمن‏ها انداخت و ترکمن‏های برانگیخته شده‏ در پهنه‏های شمال رود اترک به هیاهو پرداختند.سلطان مراد میرزا فرمانروای خراسان درمانده از هر واکنشی هشتاد تن از سران ترکمن را برای گفتگو به مشهد فراخوانده و همه را در بند کرد و درپی آن به مرو6 تاخت و محمد امین را گرفته و کشت و سر بریده‏اش را به تهران‏ فرستاد.

کردهء سلطان مراد میرزا چندگاهی آن پهنه را آرام ساخت ولی مرگ‏ وی و سپرده شدن کار خراسان به پسرش حمزه میرزا حشمت الدوله‏ خاکستر از تن آتش برگرفت.ترکمن‏های برآشفته به مرو تاختند و آن‏ شهر را گرفتند.برآیند تلاش حمزه میرزا شکست سنگین ایرانی‏ها در سال 1277 قمری/25 سپتامبر 1860 میلادی و از دست رفتن توپخانهء ایران بود.مرو نیز از دست رفت.

گردانندهء کار سیاست روسیه در آن زمان«ا.م.گورچاکف» (
Gorchakov) صدراعظم آن کشور بود.وی می‏کوشید تا از درگیری با انگلیس در پهنه‏های گوناگون جهان خودداری کند.همآورد اندیشهء او در روسیه ژنرال د.ا.میلیوتین (Miliutin) بود.میلیوتین نام‏آورترین چهرهء تاریخ روسیه در زمینهء پیشروی‏های آن کشور در آسیای میانه به شمار می‏رود.

در سال 1964 میلادی به دستور تزار الکساندر دوّم همایشی برای‏ گفتگو پیرامون آسیای میانه در سن پترزبورگ برپا شد.برآیند گفتگوهای آن نشست آغاز دور تازه‏ای از تاخت و تاز روسیه به آسیای‏ میانه بود.پا نهادن دگربارهء روسیه به برون از مرزهای خود در آسیای‏ میانه،انگلیس را هراسان از دست اندازی روسیه به مرزهای هند به واکنش واداشت.لردجان راسل وزیر امور خارجهء انگلیس به گفتگو با روس‏ها پرداخته و دو سوی گفتگو پذیرفتند که به داشته‏های خود در آسیای میانه بسنده کنند،استقلال ایران را گرامی دارند و از دست اندازی به خاک ایران خودداری کنند و با یاری یکدیگر بر توان‏ ایران بیفزایند.این هم اندیشی هیچگاه اجرا نگشت چه اینکه پس از چندی گورچاکف گفت:«...ترکمانان رعایای شاه(ایران)نیستند.و روسیه لازم می‏داند که آنان را به کیفر غارت و دستبری که به بازرگانی‏ او می‏زنند تنبیه کند...»

در واپسین روزهای سال 1864 میلادی به فرمان تزار همایشی از سیاستمداران و فرماندهان ارتش برای برنامه‏ریزی گسترش توان‏ روسیه در سرزمین‏های ترکمن نشین برپا شد و در پایان بر آن شدند که‏ یکان‏هایی از ارتش روسیه را راهی روستای قزل‏سو،7که امروز کراسنودسک (
Karasnovodsk) نام دارد،نمایند و بر آن چیره گردند و پایگاهی دریایی در آن برپا دارند.با برپایی پایگاهی در قزل‏سو،روسیه‏ می‏توانست پایگاه پیشین خود را از آشوراده‏8به آنجا برده و ایران را که همواره از بودن کشتی‏های جنگی روسیه در آشوراده ناخرسند بود آرام‏ سازد.

زمانی که چشم‏ها به یکان‏های روسی راهی قزل‏سو دوخته شده بود، یکان‏های دیگری از ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال رومانوفسکی‏ (
Romanovski) به تندی در ماه مه 1865 میلادی بر بخارا و در ماه ژوئن‏ همان سال بر خجند9دست یافتند.

پیشروی تازهء روس‏ها،در انگلیس دودستگی بارزی برای رویارویی‏ با آنان پدید آورد.گروهی بر آن بودند که برای پاسداری از هند باید به تندی بر افغانستان چیره شد و گروهی دیگر بر این باور که نباید روس‏ها را به پیشروی‏های تازه‏ای برانگیخت.توانمندی گروه دوّم‏ سبب خاموش ماندن انگلیس در برابر سیاست گسترش جویی روسیه و پدید آمدن این باور در انگلیسی‏ها شد که«روسیه ممکن است همسایهء خوبی از کار درآید.»

فرو افتادن«محافظه‏کاران»و بر سر کار آمدن«لیبرال‏ها»در سال‏ 1868 میلادی-سبب دگرگونی سیاست انگلیس در برابر گسترش‏جویی‏ روسیه نشد و این کشور با بهره‏جویی از خموشی انگلیس در ماه مه‏ 1868 میلادی سمرقند را به زیر فرمان خود آورد.تنها واکنش انگلیس‏ تلاش برای آگاه شدن از اندازهء خواست‏های گسترش جویانهء روسیه و برآیند آن تلاش گفتگوی رودرروی گورچاکف و لرد کلارندون‏ (
Clarendon) وزیر خارجهء انگلیس در هایدلبرگ و پذیرش این امر بود که رویدادهای آن روزها تنها برپایهء نامجویی ژنرال‏های روس برپا شده‏ است.

خاموشی ابهام‏آور انگلیس سبب هراس شد.ایران ناتوان از واکنش،روسها را در فراسوی جیحون می‏دید که چشمان آزمندشان‏ به این سو و خراسان دوخته شده است.ایران هراسان چاره‏ای جز دست‏اندازی به دامان انگلیس نداشت و ناصرالدین شاه کوشید تا به شیوه‏ای انگلیس را به یاری ایران وادارد،ولی انگلیس که پذیرای در پیش گرفتن سیاستی برانگیزنده در برابر روس‏ها نبود،در پاسخ‏ خواست‏های پیاپی شاه ایران تنها خاموشی پیشه کرد.سر هنری‏ راولینسون سفیر انگلیس در ایران به میرزا سعید خان وزیر امور خارجهء ایران گفت:«...تضمین واقعی ایران کمتر در پیمان،و بیشتر در رقابت‏ها و حسادت‏های دو قدرت عظیم روس و انگلیس نهفته است. اگر ایران عاقلانه رفتار کند و تعادل این حریف را در مقابل آن دیگر نگاه‏ دارد،می‏تواند استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ نماید...»

در روز 10 نوامبر 1896 میلادی یک کشتی روسی در کرانهء روستای‏ ترکمن نشین قزل سولنگر انداخت و نیروی کوچکی که از آن پا برخاک‏ نهاد و به آسانی بر آن روستا چیره شد زمینه را برای پیاده شدن آنانی که‏ در راه آمدن بودند آماده کرد.پیاده شدن روس‏ها در قزل‏سو و چیرگی‏ آنان بر آن پهنه با فریاد ناخرسندی ایران همزمان شد.ایران می‏گفت که‏ مرز روسیه در شمال آن روستاست و بودن روس‏ها در قزل‏سو دست اندازی به خاک ایران است ولی الکساندر فئودورویچ بگر (
A.F.Beger) سفیر روسیه در تهران بر آن باور پای می‏فشرد که رود اترک مرز ایران است و ترکمن‏ها مردمی مستقلند.در برابر این رویداد چارلز الیسون سفیر انگلیس در تهران در نامه‏ای به وزیر خارجهء انگلیس نوشت که«نمی‏داند به چه دلیل ایشان(ایرانیان)ادعا دارند که‏ قزل‏سو جزو خاک ایران است.»

چشم بستن انگلیس بر رویدادهای شمال رود اترک،ایران درمانده را به سر فرو انداختن واداشت.ایران کوشید تا روسیه را به پذیرش این‏ اندیشه وادارد که بر آن نباشد تا در فراسوی اترک پایگاهی برپا سازد. برآنید کوشش نابخردانهء ایران سخن بگر است وی در 25 دسامبر 1869 میلادی میرزا سعید خان را آگاه ساخت که روسیه رود اترک را مرز ایران می‏داند و به فراسوی آن کاری ندارد.ناصر الدین شاه در فرمانی‏ برای حاکم استرآباد نوشت که بودن روس‏ها در قزل‏سو زیانی به ایران‏ نخواهد زد و روس‏ها آزادند که تاسیساتی در شمال رود اترک بسازد. بدین شیوه پروندهء قزل‏سو بسته شد.

رویدادهای آن روزها انگلیس را تا آنجا نگران ساخت که به بررسی‏ بازگرداندن هرات-که برپایهء پیمان پاریس از ایران جدا گشته بود-به‏ ایران واداشت ولی به سبب برخی درگیری‏های درون دستگاه سیاسی‏ انگلیس،پس از چندی این پیشنهاد و پیشنهاد فرستادن کارشناسان‏ نظامی انگلیس برای توان بخشیدن به ارتش ایران کنار نهاده شد.

در واپسین ماه سال 1872 میلادی در همایشی که الکساندر دوّم نیز در آن بود وی در آغاز به ژنرال کنستانتین پتروویچ کاوفمان‏ (
K.P.Kaufmann) فرماندهء نیروهای نظامی روسیه در آسیای میانه‏ دستور داد«کنستانتین پتروویچ خیوه را برای من بگیر»و در پایان روسیه‏ برآن شد که کار چیرگی بر سرزمین‏های ترکمن نشین را به پایان رساند.

کاوفمان با سیزده هزار سرباز و شصت و دو توپ راهی گشودن‏ خیوه شد و در ماه مه 1873 میلادی آن شهر را گشود.روسیه پا به این‏ سوی جیحون نهاده بود.ژنرال ن.پ.لوماکین (
Lomakin) فرماندهء نظامی تازهء فراسوی خزر در نامه‏ای به سران طایفه‏های ترکمن از آنان‏ خواست تا نمایندگانی برای آگاهی از خواست‏های تزار نزد او بفرستند.

انگلیس که اکنون تمام اندیشه‏های پیشین را بر باد رفته می‏دید به تندی بر آن شد تا ایران را برای جلوگیری از چیرگی روس‏ها بر مرو -که دروازهء افغانستان به شمار می‏رفت-یاری دهد ولی این پیشنهاد نیز از سوی لردنورتبروک (
Northbraok) نایب السلطنهء هند کنار نهاده شد. وی بر آن باور بود که ایران در گرداب فساد غوطه‏ور است و کمک‏ به ایران افغانستان را که دولت انگلیس به شمار می‏رود خواهد رنجاند. برآیند دوگانگی اندیشهء انگلیسیان بر سر رویارویی با آنچه رخ داده بود باز شدن دست روسیه در پیگیری سیاست گسترش جویانه‏اش بود و همین است که گمان سازش گروهی از سیاستمداران انگلیسی با روسیه را بر سر سرزمین‏های جنوب خاوری دریاچهء آرال پیش می‏آورد.

ایران چشم به جدایی پاره پارهء خاک خود دوخته بود.ناصر الدین شاه‏ درمانده به هنگام گذشتن از قفقاز برای رفتن به اروپا به گراندوک‏ میخائیل نیکلایوویچ نایب السلطنهء قفقاز گوشزد کرد که کار خاموش‏ ساختن ترکمن‏ها را باید ایران و روسیه همگنانه پی‏گیرند.ایران توان‏ فشار آوردن بر روسیه را نداشت و روسیه در برابر فشار انگلیس تنها گفت که برداشت اشتباه انگلیس از نامهء لوماکین به سبب برگرداندن‏ نادرست آن نامه به زبان انگلیسی بوده است.

ایران دلخوش به پشتیبانی انگلیس گذران روزها را می‏نگریست که‏ در دسامبر 1874 میلادی خبر یورش لوماکین با ششصد سرباز را به روستای«قراقلعه»در کنار رود اترک شنید.فریاد ایران یکبار دیگر پاسخی جز خاموشی انگلیس نیافت.

در ماه سپتامبر 1875 میلادی ژنرال کاوفمان با پنجاه هزار سرباز برپاخاستگان خوقندی را در شهر قهرم در هم شکست و سربازان روس‏ به فرماندهی ژنرال اسکوبلف (
Skobelev) گریختگان را تا کرانهء سیحون دنبال کردند و بسیاری از آنان را کشتند و در پی آن بیانیهء تزار الکساندر دوّم بر آن کار پایان داد:«ما الکساندر دوّم به منظور موافقت با درخواست مردم خوقند که می‏خواهند تبعهء روسیه شوند و نیز با توجه به‏ اینکه بازگرداندن صلح و آرامش در خان نشین نامبرده از راه دیگر مطلقا محال است،فرمان می‏دهیم که خان نشین خوقند بی‏درنگ ضمیمهء قلمرو ما گردد و پس از این در امپراتوری تشکیل شهرستان فرغانه‏10را دهد.»

چندی از چیرگی روس‏ها بر خوقند نگذشته بود که گراندوک‏ میخائل نیکلایوویچ نایب السلطنهء قفقاز به میلیوتین پیشنهاد کرد زمین‏های ترکمن نشین فراسوی خزر را به زیر فرمان روسیه درآورد.وی‏ پیشنهاد کرد نیرویی به آن سوی دریای خزر فرستاده و روستای‏ عشق‏آباد11را که از کراسنوودسک تا آن 644 کیلومتر راه بود به زیر فرمان آورد.چشم‏ها به مرو دوخته شده بود.مرو چهار راه دستیابی به‏ مشهد و بخارا و خیوه و هرات بود.پیشنهاد نایب السلطنهء قفقاز از سوی‏ گورچاکف رد شد.

بازماندن چندگاههء روسیه از پرداختن به کار ترکمن‏ها،ایران را دوباره به پا نهادن به میدان درگیری‏های شمال رود اترک برانگیخت و بنا برانگیزش عبد الحسن خان پسر شجاع الدولهء ایلخانی فرمانروای‏ قوچان چهل هزار خانوادهء ترکمن از«تکّه‏ها»سر به فرمان ایران نهاده و نمایندگانی به تهران فرستادند.آمدن نمایندگان ترکمن به تهران، روس‏ها را به واکنشی تند واداشت و ژنرال لوماکین در ماه مه 1877 میلادی از راه کرانهء دریا به روستای قزل آروات تاخت و چند روزی‏ روستا را در دست داشت.برآیند این تازش،پس نشینی روس‏ها از آن‏ روستا و کوتاه شدن اندیشهء ایران از سرزمین‏های ترکمن نشین بود.

در بهار سال 1877 میلادی جنگ میان روسیه و عثمانی آغاز شد و انگلیس برای یاری دادن به عثمانی به رویارویی با روسیه شتافت. پا نهادن انگلیس به میدان درگیری،سیاستمداران روس را به اندیشهء یافتن راهی نو برای سرگرم ساختن انگلیس انداخت،آنها پس از همایشی بر آن شدند که با انجام کنش‏هایی در آسیای میانه،انگلیس را هراسان کرده و از پا نهادن به میدان درگیری در بالکان بازدارند. روس‏ها بر آن بودند که کربلا و نجف را از عثمانی گرفته و به ایران‏ واگذارند و در برابر آنها استرآباد را از ایران گرفته و آن شهر را کانون‏ تازش به شمال خراسان و هرات سازند،ولی گورچاکف خواهان آرامش‏ و جلوگیری از برانگیختن انگلیسی‏ها بود.

روسیه راه پریشان ساختن انگلیس را در پیوند با افغانستان زیر فرمان«امیر علی شیر»-که با انگلیسی‏ها درگیر بود-دید و گروهی را به‏ فرماندهی ژنرال استولتوف (
Stoletov) راهی کابل نمود.استولتوف در ژوئیه 1878 میلادی به کابل رسید و به خوبی پیشواز شد و در ماه اوت‏ همان سال پیمانی با امیر علی شیر بست و در نامه‏ای به کاوفمان نوشت‏ که افغانستان آمادهء تحت الحمایه شدن از سوی روسیه است و خواستار نیرویی بزرگ برای چیرگی همه سویه بر ترکستان شد.

در برابر مانورهای روسیه،انگلیس نیز کوشید تا گروهی را برای‏ کشاندن افغانستان به سوی خود راهی کابل نماید ولی امیر علی شیر پذیرای انگلیسی‏ها نشد و این سبب پدید آمدن بحران تازه‏ای میان دو دولت استعماری شد.آنچه به آن بحران چند گاههء کوتاه پایان داد برآیند کنگره برلین در ژوئیه 1878 میلادی بود.روسیه دریافت که به درازا کشیدن بحران سبب تازش بی‏چون و چرای انگلیس به افغانستان‏ خواهد شد و بی‏گمان افغانستان مستقل از افغانستانی زیر فرمان‏ انگلیس برای روسیه بهره بیشتری خواهد داشت،از آن‏رو در هنگامهء تازش انگلیس به هند خاموش ماند.

در میانهء هیاهوی برپا شده در افغانستان گماشتهء انگلیسی‏ها در استرآباد در تلگرامی به لردلیتون (
Lytton) نایب السلطنهء هند خبر پیاده‏ شدن نیروهای روسیه در چیکیشلر (Chikishler) را داد و پس از دو هفته‏ رانلد تامسون سفیر انگلیس در تهران به وی خبر داد که به زودی روس‏ها به آخال (Akhal) خواهند تاخت و بهتر است انگلیس برای جلوگیری‏ از این کار گروهی را به آنجا بفرستد.تامسون کشید تا ایران را به فریاد برآوردن در برابر کارهای روسیه برانگیزد ولی ایران که از درگیری‏های‏ گذشته پندی بزرگ گرفته بود و می‏دانست که پا نهادن به آن میدان‏ زیانی بزرگ برای او به همراه خواهد داشت،خاموش ماند و شاه‏ به تامسون فهماند که بهتر می‏داند روس‏ها همسایهء ایران باشند نه‏ ترکمن‏های آخال.

آنچه که انگلیسی‏ها را انگران می‏کرد این بود که شنیدند کارگزاران‏ ایرانی در پهنهء مرزی پنهانکارانه سرگرم فراهم آوردن تدارکاتی برای‏ سپاهیان روسیه در فراسوی خزر هستند.

انگلیس تلاش خود را برای برانگیختن ایران در برابر روسیه پی می‏گرفت و ناصر الدین شاه در پاسخ به تلاش تامسون می‏گفت‏ نمی‏تواند از راه یافتن روس‏ها به آخال جلوگیری کند و به هنگام امضای‏ نامهء میرزا حسین خان سپهسالار به زینوویف وزیر مختار روسیه در تهران‏ که در آن خواسته شده بود روس‏ها از دست اندازی به قراقلعه و مرو و آخال خودداری کنند،شاه خطی بر نام‏های مرو و آخال کشیده،از روس‏ها خواست تا قراقلعه را که ده کوره‏ای بیش نیست و نامش را به نادرستی«قلعه»نهاده‏اند رها سازند.تامسون می‏خواست ایران را به میدان ستیزه کشد و ایران هوشیارانه پای خود را کنار می‏کشید.پاسخ‏ روسیه به نامهء میرزا حسین خان این بود که به لوماکین دستوری برای‏ دست اندازی به قراقلعه داده نشده است.

در سپتامبر سال 1878 خبر باز پس نشینی لوماکین از قراقلعه‏ به تهران رسید.این خبر بازتاب‏های گوناگونی داشت.ایران و انگلیس‏ شادمان،و روسیه هراسان شدند و بیشتر مردم،آن را شکست روسیه‏ دانستند.زینوویف بر آن باور بود که برای رویارویی بار خدادهای زمانه‏ باید در برابر چیرگی انگلیس بر افغانستان،سپاهیان روسیه به تندی‏ بازگشته و بر آخال دست یابند.باور زینوویف را گراندوک میخائیل‏ پتروویچ نائب السلطنهء قفقاز پذیرفت و دستیار وی پرنس میرسکی (
Mirski) بر آن پایه گفت«برای دست‏یابی به برآیندی خوب باید در جهت جریان حرکت کرد نه در برابر آن.راه گریز از برخورد در آسیا این‏ نیست که روسیه و انگلیس بر سر جاهایی که نباید بر آنها دست یابند با هم کنار آیند،چه اینکه این کنار آمدن باید بر سر جاهایی باشد که باید بر آنها دست یابند.روسیه باید از راه آخال به سوی هرات پیش رود.»

در آغاز سال 1879 میلادی گورچاکف از کار کناره گرفت و جانشین او گیرس (
Girs) پذیرای باورهای گسترش جویانهء میلیوتین‏ شد.در پایان همایشی که در ماه فوریهء سال 1879 میلادی در سن پترزبورگ برپا شد و گیرس و میلیوتین در آن بودند،روسیه بر آن شد که در بهار آینده نیرویی بزرگ برای چیرگی بر آخال روانهء فراسوی‏ خزر نماید.بر پایهء آن برنامه،ارتش روسیه باید تنها«گیوگ تپه»را می‏گرفت و از رفتن به مرو و دست انداختن به مرزهای ایران خودداری‏ می‏کرد.کارگردان موج تازه یورش‏های روسیه در پهنهء آخال،زینوویف‏ وزیر مختار روسیه در تهران بود.

رسیدن خبر برنامهء تازهء یورش روسیه به سرزمین‏های ترکمن نشین، انگلیس را دگرباره هراسان ساخت و وادار به فشار آوردن به ایران نمود. پاسخ سپهسالار این بود که«اگر انگلیس با ایران هم پیمان شود ایران‏ بانگ بر سر روسیه خواهد زد.»ولی انگلیس نمی‏توانست تن به پذیرش‏ چنین خواسته‏ای دهد.بی‏توجهی انگلیس به پیشنهاد سپهسالار، صدر اعظم درمانده را به دریوزگی خرسندی روسیه واداشت و در برابر به‏ زینوویف گفت که ایران آمادهء کمک رسانی به روس‏ها برای سرکوب‏ ترکمانهای آخال است.واکنش انگلیس در برابر پیشنهاد ایران‏ به روسیه،دادن اولتیماتومی سخت به ایرن بود و ایران هراسان از برآیند آن اولتیماتوم بانگ نمادینی سر داد و با نامه‏ای از روسیه خواست تا از پیشروی در آخال بازماند.

نامهء ایران کار ساز نشد و روس‏ها لشکرکشی خود به سوی آخال را آغاز کردند.نخستین برخورد روس‏ها و ترکمن‏ها در موج تازهء یورش در 8 سپتامبر 1879 میلادی روی داد.در روز 10 سپتامبر ارتش روسیه‏ نزدیک روستای گیوگ تپه به سختی از ترکمن‏ها شکست خورد و به باز پس نشینی شرم‏آوری دست زد.در اکتبر 1879 میلادی انگلیس‏ هراسان از موج دیگری از تازش روس‏ها پیشنهاد باز پس گردانی هرات‏ به ایران در برابر تلاش ایران برای پاسداری از مرو در برابر روس‏ها و جلوگیری از پیشرفت روسیه در سرزمین‏های ترکمن نشین پیش کشید.

میرزا حسین خان سپهسالار که می‏دانست هر دگرگونی در میدان‏ آتش گرفتهء شمال خاوری ایران باید مهر پذیرش روسیه و انگلیس را برپای خود داشته باشد در ژانویهء سال 1880 میلادی زینوویف را از پیشنهاد انگلیس آگاه نمود و روسیه به تندی خود را آمادهء ایستادگی در برابر پیشنهاد انگلیس کرد.در آوریل سال 1880 میلادی لیبرال‏ها در پارلمان انگلیس توان یافته و هواداران باز پس گردانی هرات به ایران‏ کنار نهاده شدند.توان‏یابی گلادستون (
Galdstone) و تلاش او برای‏ آرامسازی بحران،روسیه را به پیگیری سیاست پیشرفت در آسیای میانه‏ برانگیخت.روس‏ها بر آن باور بودند که رسیدن لشکریانشان به مرزهای‏ هند دویست میلیون هندی را در برابر انگلیس برپا خواهد خیزاند و از هیمن‏رو باید پیشروی به سوی مرو پی گرفته شود.

آگاهی انگلیس از سیاست روسیه به خاموشی چند گاههء آنان پایان‏ داد و سیاست پیشروی پیوسته به سوی هرات در دستور کار نایب السلطنه هند قرار گرفت.ولی همین روسیهء دو دل را به دست زدن‏ به موج تازه‏ای از یورش در سرزمین‏های ترکمن نشین برانگیخت و تزار در مارس 1886 میلادی دستور پیشروی به ارتش روسیه را داد.فرماندهء ارتش پیش تازنده ژنرال«م.د.اسکوبلف» (
Skobelrv) بود.

در نخستین گام هزاران ترکمن در گیوگ تپه بر اثر بمباران روس‏ها کشته شدند.خبر فرو افتادن گیوگ تپه را ناصر الدین شاه از پیک سفارت‏ روسیه در تهران شنید و شادمان شد.او بر آن گمان بود که پیروزی‏ روس‏ها،مرزهای خراسان را از تاخت و تاز ترکمن‏ها در امان خواهد داشت.در 18 مه 1881 میلادی در گاتچینا (
Gatchina) یکی از اقامتگاه‏های تزار تازهء روسیه الکساندر سوّم(1881 تا 1894 میلادی) که پس از کشته شدن الکساندر دوّم در مارس 1881 بر سر کار آمده بود فرمانی به دولت داده شد که بر پایهء آن پیوستن سرزمین‏های‏ ترکمن نشین ترکمن‏های تکّه و برپاگشتن اوبلاست (Oblast) (شهرستان)فراسوی خزر امپراتوری روسیه اعلام گشته بود.

در پی آن زنجیرهء گفتگوهای زینوویف و میرزا سعید خان‏ مؤتمن الملک که برجای میرزا حسین خان سپهسالار نشسته بود در تهران آغاز گشت.زنجیره‏ای که در 21 دسامبر سال 1881 میلادی/1299 قمری به بسته شدن پیمانی به نام«پیمان مرزی آخال» انجامید و بر پایهء آن ایران از همهء سرزمین‏های واقع در شمال خطی که از خلیج حسینقلی آغاز و به«بابادورمز» (
Baba-Durmez) در خاور سرخس می‏رسید،دست کشید.

پیمان مرزی آخال پایان بخش پیشروی روس‏ها در آسیای میانه نبود چه اینکه ستیزه‏ها پی گرفته شد.ایران مرو را از آن خود می‏دانست ولی‏ توان پاسداری از آن را نداشت.در 13 ژانویهء 1884 ریش سفیدان مرو از تزار روسیه خواستند تا پذیرای پیوستن مرو به روسیه گردد و در 14 فوریهء همان سال ژنرال کوماروف (
Komarov) فرماندهء نظامی‏ فراسوی خزر سر نهادن مرو به فرمان‏های تزار را رسما اعلام نمود.مور نیز جدا گشت و مرزهای پیشین ایران و روسیه و مرزهای امروز ایران و جمهوری ترکمنستان شکل گرفت و آنچه که در فراسوی آن است از ایران جدا شد.

در ماه‏های آغازین سال 1893 میلادی روسیه پیشنهادی را برای‏ بازنگری در پیمان مرزی آخال و افزودن روستای فیروزه به جمع‏ آبادی‏هایی که برپایهء آن پیمان به روسیه داده شده بود،به ایران داد. روستای فیروزه در میانهء راه عشق‏آباد به قوچان بود و چند سالی از چیرگی روس‏ها بر آن می‏گذشت.در برابر،روسیه پذیرفته بود که‏ زمین‏هایی را در کنار رود ارس به ایران واگذار کند.

پیشنهاد روس‏ها با واکنش انگلیس روبرو شد و در برابر ناخشنودی‏ انگلیس،میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان به سر فزانک لسلز (
Lascelles) پاسخ داده بود که شاه ایران هیچگاه آمادگی پذیرش‏ جدایی بخش تازه‏ای از ایران را ندارد امّا از آنجا که ایران در برابر این‏ خواستهء روسیه پیشنهادهایی داده که از دید روسیه پذیرش آن بایسته‏ نبوده و پذیرفته شده است برای شاه چاره‏ای جز پذیرش این خواستهء روسیه نمانده است.

در ژوئن سال 1893 میلادی/1310 قمری بر پیمانی از سوی‏ یوگنی کاریوویچ بوتزوف (
Butzov) به نمایندگی از تزار روسیه و میرزا علی اصغر خان اتابک به نمایندگی از سوی شاه ایران دستینه‏ نهاده شد و بر پایهء آن در برابر باز پس‏گیری زمینی در کرانهء راست ارس‏ روبروی دژ عباس‏آباد و روستای حصار که در پیمان ترکمانچای‏ به روسیه داده شده بود،روستای فیروزه به روسیه واگذار گشت.

پی‏نوشت‏ها

(1)-خیوه (
Xiva) شهری در باختر رود جیحون که زیستگاه و کانون توان شماری‏ از ازبک‏ها بود و امروزه در جمهوری ترکمنستان است.

(2)-بخارا (
Bozara) شهری در خاور رود جیحون-این نام ترکی شدهء واژهء سنسکریت (Vihara) به معنی دیر و نیایشگاه است.امروزه این شهر در جمهوری ازبکستان است.

(3)-اورنبورگ (
Orenburg) شهری در خاور رود اورال.امروزه در جمهوری فدراتیو روسیه است.

(4)-خوقند (
Xawqand) :شهری در کنار یکی از شاخه‏های سیحون در شمال‏ خاوری سمرقند.

(5)-تاشکند (
Tashkand) شهری در خاور رود سیحون که امروزه پایتخت‏ جمهوری ازبکستان است.

(6)-مرو (
Marv) شهری در باختر رود جیحون که امروزه در جمهوری‏ ترکمنستان است.

(7)-
Qazal - So شهر بندی در جنوب خاوری دریای خزر که امروز در جمهوری ترکمنستان است و روس‏ها بر آن نام کراسنودسک نهاده‏اند.

(8)-
Ashor - adeh جزیره‏ای کوچک در دهانهء خلیج گرگان و در دنبالهء شبه جزیرهء میانکاله.

(9)-
Xojand شهری در کنار رود سیحون در جمهوری ازبکستان که روس‏ها بر آن نام استالین آباد نهاده بودند.

(10)-
Farqane بخشی کوهستانی در مرز افغانستان و ازبکستان.بخشی‏ بهره ده و سرسبز که آن را بهشت آسیا نامیده‏اند.

(11)-
Ashkabad شهری در ترکمنستان نزدیک به مرز ایران که امروزه پایتخت‏ جمهوری ترکمنستان است.

منابع:

(1)
Publications, Sir Edward., Treties,1933). Neighbouring Countries, 14Vols(Calcutta: Central Engagements and Sanads Relating to India andAitchison, Charles. A Collection of Treaties,-

(2)-
andsons,1971). Persia and other Foreign Powers(London:Hanison Between GreatBritain and Persia and Between Hertslet, Sir Edward., Treties, etc., Canduded

(3)-
Turkoman,1960). Russia (Ashkabad: Academy od Sciences of Iliasov A.., The Annezation of Turkomania to

(4)-ترنزیو،پیرکارلو.رقابت‏های روس و انگلیس در ایران و افغانستان. ترجمهء عباس آذین(تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،1363).

(5)-دیدرل،سلطان.روس‏ها و انگلیس‏ها در آسیای مرکزی(تهران: انتشارات اداره شورای نظام 1308).

(6)-جهانبانی،امان اللـ ه،مرزهای ایران و شوروی(تهران:چاپخانهء مجلس، 1336).

(7)-سایکس،سرپرسی،تاریخ ایران.

(8)-کاظم‏زاده،فیروز،روس و انگلیس در ایران،ترجمهء منوچهر امیری‏ (تهران:جیبی،1354).

(9)-کرزن،جرج،ایران و قضیهء ایران.ترجمهء غلامعلی وحید مازندرانی، چاپ سوم(تهران:علمی فرهنگی،1367).

(10)-محمود،محمود،تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن‏ نوزدهم(تهران:اقبال و شرکاء،1355).

(11)-وامبری،آرمینوس،سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای‏ میانه،ترجمهء فتحعلی خواجه نوریان(تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355).

(12)-هدایت،رضا قلیخان،سفارت نامهء خوارزم.به کوشش علی حصوری‏ (تهران:طهوری،1356).

(3)-هوشنگ مهدوی،عبدالرضا،تاریخ روابط خارجی ایران(تهران: امیر کبیر،1349).

(14)-دائرة المعارف بزرگ اسلامی،جلد اوّل،محمد فکرت آصف. «آخال».

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید